برت تراتمن به دلیل بازی با گردن شکسته در فینال جام حذفی 1956 به شهرت رسید. او از یک سرباز نازی به یک اسطوره نگهبان و نماد حقیقت و آشتی تبدیل شد. بعدها حتی زندگی او سوژه یک فیلم شد.
مارکوس اچ. روزنمولر کارگردان، با کمی ترس از پنجره ماشین به بیرون نگاه می کند، می گوید: «این فقط یک کیلومتر با اردوگاه کار اجباری فاصله دارد. ما در یک شهر آرام و زیبا در فاصله کمی از مونیخ هستیم. اسمش داخائو است. آمدن به داخائو عجیب است، اینطور نیست؟ کریس کرلینگ تهیه کننده بریتانیایی می گوید.
هر دو فکر می کنند فیلمبرداری در این شهر عجیب است. آنها قرار است فیلمی درباره زندگی برت تراتمن دروازه بان افسانه ای منچسترسیتی بسازند که هنوز هم بیشتر به خاطر بازی در فینال جام حذفی 1956 مقابل بیرمنگام شناخته می شود. او 17 دقیقه مانده به پایان مسابقه روی پای “پیتر مورفی” بازیکن بیرمنگام پرید و از ناحیه گردن مصدوم شد. اما او به بازی ادامه داد و دو سیو بسیار مهم انجام داد و منچسترسیتی 3-1 پیروز شد. تراتمن یک قهرمان بود، به خصوص که سه روز بعد فاش شد که او در واقع گردنش را در تصادف شکسته است.

مردم منچستر دلایل خوبی برای مشکوک شدن به تراتمن داشتند. سیتی همیشه هواداران یهودی زیادی داشته و بسیاری از آنها احساس می کردند که باشگاه با قراردادن این دروازه بان به آنها خیانت کرده است. حدود 20000 هوادار بیرون ورزشگاه مینرود ایستاده بودند و فریادهای “نازی” و “جنایتکار جنگی” سر می دادند و باشگاه را تهدید به تحریم می کردند. فیلمسازان روزنامههای آن دوران را با عناوینی مانند «نازیها را به خانه بفرستید»، «نگهبان کرهها با صلیب آهنین» و «نگهبان مانوی درد ما را نمیفهمد» بازسازی کردند. او در مقاله ای گفته است: «من کاری را انجام دادم که همه سربازان انجام می دهند. “ناگزیر بودم!”
روزنمولر می گوید که او مرد آرامی بود که به تدریج حرفش را باز کرد و به ما گفت که جرات تغییر اوضاع را در طول جنگ نداشت. ما از روزنمولر میپرسیم که آیا احساس میکرد تراتمن صادق است و آیا به خاطر نداشتن شجاعت متوقف کردن اتفاقات یا کارهایی که انجام میداد احساس بدی داشت؟ روزنمولر می گوید: «احتمالاً هر دو. او به عنوان یک داوطلب به جنگ رفت و من مطمئن هستم که میخواست سرباز خوبی باشد.»
دیوید کراس، بازیگر آلمانی که در «خواننده» بازی کرد، با لباس سرایدار نشسته و زندگینامه تراتمن را میخواند. کراس در مورد تراتمن گفت: “او بسیار مودب و مهربان است، اما می تواند بسیار عصبانی و خشن باشد.” بازی مقابل او برای من چالش بزرگی است زیرا اساساً آرام هستم.” وقتی از کراس می پرسیم نیروی محرکه این گارد چیست؟ بگو گناه! او با چشمان خود چیزهای وحشتناکی را دید و گناه او از این واقعیت ناشی می شود که او این اقدامات را متوقف نکرد یا نتوانست کاری برای جلوگیری از این جنایات انجام دهد.
تراتمن و یک سرباز دیگر، پیتر کولارتز، شاهد یک قتل عام در جنگل بودند. مردان، زنان و کودکان در یک قلعه جمع شدند و توسط Einzatzgropen (جوخه های مرگ آلمان نازی) هدف گلوله قرار گرفتند. تراتمن و کولارتز روی شکم خزیدند و برای جان خود فرار کردند. اگر شناسایی میشدند کشته میشدند چون نباید شواهدی دال بر تیراندازی وجود داشت. سالها بعد، تراتمن اعتراف کرد که هنوز از صحنهای که شاهد آن بود عذاب میداد و گفت: «اگر کمی بزرگتر بودم احتمالاً خود را میکشتم».
اگرچه تراتمن هرگز برای آلمان بازی نکرد (او به دلیل بازی در باشگاه انگلیسی از بازی در تیم ملی آلمان محروم شد)، او یک دروازه بان در سطح جهانی به حساب می آمد. دو روز قبل از فینال 1956، انجمن نویسندگان فوتبال او را به عنوان بهترین بازیکن سال معرفی کرد و اولین دروازه بانی بود که این جایزه را به دست آورد. او پس از بهبودی از شکستگی گردن، هشت سال دیگر برای سیتی بازی کرد. تا زمانی که در سال 1964 بازنشسته شد، 545 بازی برای باشگاه انجام داد.
سرباز نازی
احترام به هیتلر
تراتمن به نسلی تعلق داشت که تقریباً غیرممکن بود در مورد آنچه می دیدند، چه به عنوان قربانی و چه به عنوان جنایتکار صحبت کنند. او صادقانه گفت که نمی تواند مداخله کند زیرا جراتش را ندارد. به جای اینکه بگوید نمی تواند علیه من کاری بکند، گفت جراتش را ندارد. این خیلی قهرمانانه است که بپذیری کار اشتباهی انجام داده ای.
فیلم در خانه ای بزرگ در داخائو فیلمبرداری شده است و شبیه سازی بیمارستانی است که تراتمن در آن گردن شکسته ای پیدا کرد. تابستان است و جان هنشاو بازیگر با کت و شلوار در حال قدم زدن است. او نقش جک فرایر را بازی می کند. منشی باشگاهی که تراتمن را برای سنت هلن (باشگاه او قبل از سیتی) قرارداد و در نهایت پدرشوهرش شد. هنشاو در مورد خصومت خود با تراتمن هنگام امضای قرارداد با سیتی گفت: “او در اولین بازی تهدید به مرگ شد.” “خدایا چه شجاع بود!”
در آستانه مرگ
و با این حال، در لنکاوی در اواخر دهه 1940، یک وفادار سرسخت نازی در اردوگاه اسرا دستگیر و مجبور به تحقیق در مورد جنایات و تعصبات او شد. و جامعه با الهام از سخنان آلتمن او را بخشید. برای روزنمولر، این قلب فیلم اوست. بله، تراتمن دروازه بان بزرگی بود. بله، او فوق العاده شجاع بود. اما مهمتر از آن، او تجسم زنده حقیقت و آشتی شد.
روزنمولر همیشه به این فکر می کرد که اگر به دوران جوانی هیتلر بپیوندد یا آموزه های نازیسم به او آموزش داده شود، زندگی اش چگونه تغییر می کند. آیا او قدرت مقاومت را داشت یا مانند تراتمن در ارتش داوطلب شد؟ اما او میگوید مهمتر از همه، مسئله یکپارچگی و سازش است که الهامبخش اوست. “من یک مستند در مورد کشاورزی ساختم که اسقف توتو را مجذوب خود کرد. کمیسیون حقیقت و آشتی توتو به آفریقای جنوبی این فرصت را داد تا به کارهای وحشتناکی که انجام داده اند اعتراف کند و مردم آنها را بخشیدند. این واقعا شگفت انگیز بود. “و مایه شرمساری است که ما آلمانی ها هرگز این کار را نکردند.” روزنمولر می گوید که شکست نسل نازی در رسیدگی به جنایات خود منجر به جنبش اعتراضی دانشجویی در سال 1968 شد؛ نسلی از جوانان آلمانی که علیه سکوت والدین خود شورش کردند.