روز یکشنبه به پرده آخر میپیوندیم و با اکراه با یورگن کلوپ پس از 9 سال جنگجویانه، نافرمانی، تلاش، موفقیت، شکست، شادی و درد فوتبالی وداع میکنیم.
هر احساس ممکنی برای بشریت شناخته شده بوده است. خشکی چشم در خانه وجود نخواهد داشت.
لیورپول به همان اندازه که شهری با حق تولد و میراث داخلی است، اسفنجی از یک محیط است، مکانی است که برای تأثیرات خود به دریا نگاه می کند، مکانی که تجربیات را جذب می کند و افراد درآمد را می بلعد.
بعضی از آنها را از انزجار میچرخانیم، اما خیلیهای دیگر را به قلب خود میچسبیم و هرگز رها نمیکنیم.
من کاملاً این مفهوم را قبول دارم که به عنوان یک شهر شما می توانید باشید از لیورپول بدون اینکه اهل لیورپول باشید و حتی می توانید باشید از جانب لیورپول بدون اینکه اهل لیورپول باشد (من به تو، استر مک وی و جنگت با طناب های رنگین کمان، و تو را نیز، دوریس، با کرکره عمومیت نگاه می کنم).
شما یا ما را می گیرید یا نمی گیرید، و در حالی که ما برای آن روح هایی که ما را دریافت نمی کنند اهمیت زیادی نمی دهیم، ما کسانی را که می گیرند می پرستیم.
مثل یک بچه در کریسمس
یورگن ما را از همه جا گرفت. لیورپول خانه ای از خانه برای او و خانواده اش بوده است، محیطی که هاله ای از اجتماع را در یک شهر بزرگ ارائه کرده است، و او برای تقریبا یک دهه کمک زیادی به بهبود این وضعیت کرده است.
اما ما او را خسته کرده ایم و وقت آن است که استراحت کند. بیایید صادق باشیم، ما کمی شبیه به آن هستیم.
درست زمانی که بیشتر از همه به آن نیاز داشتیم، کلوپ به آنفیلد آمد تا ما را از زمین بلند کند. برندن راجرز با همه ایراداتش، نگاهی کوتاه به سرزمین موعود افتخار لیگ برتر به ما نشان داده بود، فقط برای اینکه یک بار دیگر شاهد بسته شدن در را در صورتمان ببینیم.
روی ایوانز، جرارد هولیه، رافا بنیتز، و حالا راجرز را بشویید و تکرار کنید، همه بالقوه پایان دادن به قحطی قهرمانی لیگ را که تا سال 1990 ادامه داشت، دوست داشتند، اما هر کدام از این رویا کوتاهی کرده بودند.
ضربه روحی فصل 2013/14 به استخوان آسیب رسانده بود و ناکامی استیون جرارد که در جریان شکست 6-1 خارج از خانه مقابل استوک سیتی به دوران حرفه ای خود در لیورپول پایان داد، یک سال بعد از اینکه لوئیس سوارز جدایی خود را مهندسی کرده بود، یک نشانه افسرده کننده بود. به بارسلونا
مسیح، ما در وضعیت بدی قرار داشتیم.
ما ماریو بالوتلی را چرخانده بودیم و پول های مضحکی برای کریستین بنتکه پرداخت کرده بودیم، و در حالی که در اینجا و آنجا هدایایی استعداد داشتیم، عموماً بی سکان بودیم و ظاهراً از شکوه لیگ برتر بیشتر از همیشه دور بودیم.
می دانم که به عنوان یک مرد میانسال به جایی رسیده بودم که شک داشتم زنده بمانم و دوباره قهرمان لیگ شویم.
سپس شب قبل از کلوپ را داشتیم. تساوی روز دربی مرسی ساید در گودیسون، اخبار فوری، لمس دست راست تیری هانری به زانوی چپ جیمی کاراگر، و ابراز تأمل از سوی بازیکن سابق ما که بازرس پوآرو با افتخار میخواهد آن را دست خود خطاب کند.
دیری نپایید که بزرگسالان مشتاقانه وبسایتهای ردیاب پرواز را برای ورود پیشبینیشده از آلمان تماشا میکردند، به سبک ترسیم مسیر بابانوئل با بچههای شما در شب کریسمس.
همه ما خیلی هیجان زده بودیم که بخوابیم، و اکثر قرمزها امیدوار بودند که وقتی از خواب بلند می شوند، کلوپ بسته بندی شده با هدیه را روی فرش در اتاق نشیمن منتظر آنها بیابند. نصف لیوان شیر نوشید و یک کیسه ماین خالی کنار شومینه.
یورگن ما را گرفت
به نظر کاملاً غیرقابل باور به نظر می رسید که او اینجا باشد، این تامین کننده فوتبال خوب مورد تایید هیپسترها، مردی که کمتر از پنج ماه پیش از آن بوروسیا دورتموند را به نام یک تعطیلی بسیار مورد نیاز ترک کرده بود.
اما بله، او واقعاً اینجا بود و زودتر از آنچه پیش بینی می شد به سیرک بازگشت، فقط به این دلیل که لیورپول بود که از او سؤال کرده بود.
لیورپول که لذت بخش و در عین حال کاملاً عجیب بود، سایه کم رنگی از خود سابق خود بود، چه در زمین و چه در سکوها.
یک تیم انتخابی متشکل از برکنارها، نامناسبهای مختلف، و پراکندهای از چشماندازهای درخشان، هوادارانی که همچنان از قلب شکستهای مراقبت میکردند، اما کلوپ اینجا بود، و او واقعاً از این بابت خوشحال به نظر میرسید.
با این حال، ما هنوز شک داشتیم، موقعیتی که برای ما بازنشانی شده است، فراتر از هر خواستگاری ناخواسته در لیگ برتر.
ایوانز در 1996/97 تلاش کرده بود و قبل از کریسمس 1998 رفته بود. سپس ما راجرز را داشتیم که کمتر از 18 ماه پس از نزدیک شدن ما در فصل 2013/14 اخراج شد.
ما به خوبی با آسیب از دست دادن قهرمانی لیگ برتر کنار نیامدیم و برای خود چرخه ای سفارشی از خودتخریبی ایجاد کرده بودیم که از وعده، به امید، به انتظار، به ناامیدی، به ناامیدی و در نهایت تبدیل شد. طرد مردانی که جرات کرده بودند ما را به رویا بفرستند.
ممکن بود کلوپ فرود بیاید، اما ما هنوز آماده باور کردن نبودیم. ما اغلب صدمه دیده بودیم، با این حال، او جراحات را التیام بخشید، و حتی باخت های زودهنگام در فینال جام تحت هدایت کلوپ به عنوان بخشی از چیزی بی نهایت بزرگتر به حساب می آمد.
دو قدم به جلو، یکی به پهلو و دیگری به عقب، ما یک نسخه فوتبالی از سایه ها بودیم، و به همان اندازه که پیروزی در چلسی و من سیتی تاثیرگذار بود، نوریچ خارج از خانه و آن 5-4 دیوانه کننده بود که کاغذ لمسی را روشن کرد.
یک جفت عینک شکسته برای مدیر، اندامها در قسمت خارج از خانه غیرقابل کنترل، این خیلی جلوتر بود، این نمونهای بود که ما به آن نیاز داشتیم که باورش خوب بود، زیرا حتی اگر کوتاه میآمدیم، یورگن به وضوح ما را گرفت و ما او را گرفتیم. این نظریه آشوب بود، اما درمانی بود.
ما برکت یافته ایم
در طول فصول بعد، این پیوند قویتر شد، حتی از طریق ضربه تلخ شکست فینال لیگ قهرمانان 2018 در چنین شرایط مسخرهای و محروم شدن از عنوان قهرمانی لیگ برتر در فصل 2018/19 به شیوهای وقیحانهتر.
بارسلونا در آنفیلد اتفاق افتاد، شبی که هیچ کس هرگز آن را فراموش نخواهد کرد، و برای کسانی از ما که به اندازه کافی خوش شانس بودیم که حضوری در آنجا حضور داشته باشیم، ارتعاشات هرگز ما را رها نمی کنند.
شبی که تپش داشت، شبی که سر و صدای آنفیلد آلارم ماشین را در پارکینگ استنلی پارک به صدا درآورد.
دیووک و جینی، تیشرت مو، واکنشهای میلنر و هندرسون در سوت پایان، من روزهای غیرواقعی زیادی را پشت سر این تیممان با لیوربرد روی سینهشان پشت سر گذاشتهام، اما هرگز شبی مثل آن شب را ندیده بودم.
به زودی ما قهرمان اروپا، داخلی و جهان شدیم در منظره ای که بزرگترین رقبای ما به دلیل بودجه مشکوک تا حد چشم دوپینگ شدند.
بله، واقعاً باید این کار را دوباره انجام میدادیم، اما اینطور نبود. دیگران ممکن است در زمان کلوپ با ما گلدان های بیشتری برده باشند، اما هیچ کس از اکتبر 2015 مانند ما از زندگی لذت نبرده است.
ما به شیوه ای کاملاً منحصر به فرد مورد برکت قرار گرفته ایم.
به سلامتی، یورگن. غریبه نباش
https://www.thisisanfield.com/2024/05/jurgen-klopp-made-liverpool-fans-believe-he-got-us-and-we-got-him/ منبع: