خاطره ای خواندنی از اولین حضور در ورزشگاه آزادی


سرویس خبر شماره: 1975286
3 نوامبر 1402 ساعت 11:30 ب.ظ.
417 امتیاز خبر|

1نقطه نظر

خوشحال رفتم با برکت برگشتم

یکی از هوادارانی که برای اولین بار در ورزشگاه آزادی در دیدار پرسپولیس و استقلال تاجیکستان حاضر شده بود با انتشار مطلبی این تجربه را بازگو کرد.

خاطره ای خواندنی از اولین حضور در ورزشگاه آزادی

به گزارش “مجله اخبار فوتبال”، دیدار پرسپولیس و نصر در شرایطی برگزار شد که هواداران زن نیز مجوز حضور در ورزشگاه آزادی را دریافت کرده بودند و موفق شدند این دیدار آسیایی را از نزدیک تماشا کنند.

یکی از دخترانی که برای اولین بار در ورزشگاه آزادی یک مسابقه فوتبال را تماشا کرده بود، پس از پایان مسابقه با انتشار پیامی در صفحه شخصی خود، تجربه حضور در ورزشگاه را به اشتراک گذاشت.

او در این متن با لحنی جالب به سوالات دوستانش درباره حضور در ورزشگاه پاسخ می دهد که در ادامه می خوانیم:

بلیط رو چطوری خریدی؟
من نخریدم از طریق یکی از دوستان به دستم رسید.

چه احساسی داشتی
خیلی حس عجیبی بود. باورتان می شود وقتی می خواستم وارد ورزشگاه شوم عصبانی بودم؟ شادی و تاسف فراوان! چرا ما زنان در این مدت از چنین حق ساده ای محروم بوده ایم؟ همه جا شبیه کسی بودم که وارد دنیای دیگری شده است. از تماشای بازی در ورزشگاه آزادی بسیار لذت بردم.

(1945022

هوا چطور بود
بسیار شاد و پر انرژی. دیشب چهره های شاد زیادی دیدم و واقعا با انرژی به خانه آمدم. خوشحال رفتم و با برکت برگشتم.

آیا در بدو ورود مورد بازرسی قرار گرفتید؟
بله، هم معاینه فیزیکی و هم وسایل داخل کیف. تجربه من: آب معدنی بطری کار نمی کند. آنها به شما اجازه نمی دهند چیزی را راه اندازی کنید.

خنده دار؟
اتفاقات خنده دار زیادی رخ داد، اما یکی که نشان می داد من برای اولین بار به استادیوم می روم: وقتی می خواستم بلیت ها را از شخصی که قرار بود به من بدهد، به آنها گفتم که شماره صندلی این بلیط ها متفاوت هستند. ما می خواهیم با هم باشیم. لطفا بلیط ها را عوض کنید طرف خندید و به من گفت: “خانم شماره صندلی چنده؟ بیا تو جایی که جا هست بشین.” واقعا صورتم پوکر بود. فکر می کردم هرکس باید روی شماره صندلی خودش بنشیند

بد؟
همه چیز واقعا عالی بود. تنها ایرادش اینه که درهای توالت خیلی احمقانه هستن و وقتی رفتم توالت در رو قفل کردم و بعد نتونستم بازش کنم و با باز کردن در، میخم شکست. در آن زمان کمی ترسیده بودم، اما وقتی به طبقه بالا برگشتم برای بقیه توضیح دادم و همه خندیدند. هیچ کس از اتفاقی که برای من می افتاد نمی ترسید. ده دقیقه بعد از بازی خط اینترنت قطع شد و این احتمال وجود داشت که برای مدتی وصل شود. وارد پارکینگ شدیم و اینترنت وصل شد.

فحش دادن؟ بی ادبی؟
حتی یک کلمه هم نشنیدم خداروشکر.

گرفتن یک موج مکزیکی عالی بود. وقتی زنها به من گفتند موجو را بگیر من مثل یک احمق بودم، یعنی چه کار کنم؟ من برای اولین بار به ورزشگاه رفتم. طرح موزاییکی که رهبران می خواستند به آن برسند یک شکست کامل و سرگرم کننده بود.

مجله اخبار فوتبال داخلی