اکثر هواداران آرسنال از موفقیتی که این باشگاه در دهه 1930 کسب کرد آگاه هستند. هنگامی که در سال 1925 از هادرسفیلد استخدام شد، هربرت چپمن جذب چالش آرسنال شد، زیرا تا آن زمان، لندن یک پاسگاه فوتبال بود، در حالی که باشگاههای شمال بر ورزش نوپای تسلط داشتند.
ورودی بازیکن به لندن کولنی اکنون تصویر بزرگی از آرسن ونگر روی دیوار دارد که کف دستش را بالا آورده است (ایده این است که بازیکنان هنگام ورود او را 5 می کنند). آرتتا که تحت هدایت ونگر در تیم بازی می کرد و کاپیتان آن بود، همیشه به نقل قول خاصی از مربی سابق خود کشیده می شد.
میکل آرتتا بدون شک این موضوع را پذیرفته است. اول از همه، او زمین تمرین را دوباره آرسنالیزه کرده است، جایی که اکنون، بدون یافتن پانل های دیواری قرمز و سفید و عکس ها و نقاشی های قاب بندی شده با ارتفاع چندین متر نمی توانید حرکت کنید و شک نکنید که کجا و کی هستید.
آرتتا به عنوان یک بازیکن و کاپیتان سابق، مانند گراهام و می قبل از او، توپ ها را به سمت بیرون چرخانده است. او می خواهد بازیکنانش تاریخ باشگاه را بدانند، احساس کنند و ببینند، وزن انتظارات را ببینند و آن را به عنوان یک متحد بپذیرند تا دشمن.
من را در توییتر دنبال کنید @Stillmanator
https://arseblog.com/2023/04/turning-the-cannons-outwards/ منبع:
در فصل 65-1964، آرسنال به رده سیزدهم لیگ سقوط کرد. کاپیتان فرانک مکلینتاک پیشنهادی داشت که مدیر بیلی رایت از آن استقبال میکرد. در سالهای 1965-1966، توپچیها آستینهای سفید را کنار گذاشتند و در یک گروه قرمز بازی کردند، تلاشی برای گسست از گذشته. این حرکتی الهام گرفته شده از لیدز دان ریوی بود که در اوایل دهه قبل از دوره رشد باشگاه به لباسهای کاملاً سفید روی آورد.
بیشتر شما خواهید دانست که بعداً چه اتفاقی افتاد. در حالی که می یک مرد نظامی بود، یکی از بازیکنان کلیدی او، جورج گراهام، بسیار مجذوب همه چیزهای طنزآمیز بود- که اغلب توسط هم تیمی هایش به «جرج زرق و برق دار» لقب داده می شد، او حتی در دهه 1970 با دوست خوبش تری ونبلز یک لباس خیاطی باز کرد. .
خیلی از ما انتظار داشتیم او کادر مربیگری خودش را وارد کند. بورو پریموراک به موقع وارد شد، اما او باب ویلسون و پت رایس را که اعضای تیم دو برنده در سال 1971 نیز بودند، تا زمان بازنشستگی در کادر خود حفظ کرد. او پنج مدافع معروف را تا اواسط 30 سالگی حفظ کرد. برای او، آن تیرهای توتم بخش مهمی از بنیادی بود که او می خواست بسازد.
مسئله برای آرسنال این بود که تیم چپمن در نهایت پیر شد و زمانی که جنگ جهانی دوم در سال 1939 آغاز شد، این باشگاه حتی سختتر از اکثر باشگاههای نخبه انگلیسی ضربه خورد. هایبری به عنوان پناهگاه حمله هوایی مورد نیاز قرار گرفت و تنها چند سال پس از آن که باشگاه بر بازسازی پرهزینه استادیوم نظارت داشت، به شدت بمباران شد.
عنوان کنار تصویر ونگر به این شرح است: “در اینجا شما این فرصت را دارید که از عظمتی که در هر یک از شماست بیرون بیایید.” آرتتا میراث ونگر را پذیرفت و در ماه دسامبر، سرمربی سابق برای اولین بار پس از جدایی احساسی خود در سال 2018، به ورزشگاه امارات بازگشت.
سبک مدیریتی او هنوز هم از مدرسه گروهبانی برتی می بود. اما او نیز اهمیت نمادین پذیرش تاریخ باشگاه و “بازگشت به ریشه ها” را درک کرد. او به عنوان عضوی از تیم معروف سال 1971 که دو برنده شده بود، اقتدار و احترام داشت که به اهمیت تاریخ و سنت های آرسنال اشاره کند.
بین سالهای 1953 و 1968، آرسنال حتی در فینال جام شرکت نکرد و بین سالهای 1961 تا 1965، آنها بالاتر از هفتم به پایان نرسیدند در حالی که رقبای شمال لندن، تاتنهام، در ابتدای آن بازه زمانی موفق به کسب دبل داخلی شدند. این روایت بسیار به یک باشگاه سقوط کرده تبدیل شد که قادر به تکرار افتخارات گذشته نبود.
به گفته دیکسون، امری احساس می کرد که آنها بیش از حد هستند و فشارهای غیرضروری به بازیکنانش وارد می کردند. از بیرون، این تفکر منطقی است که پیروی از آن آسان است. اما کار نکرد. فکر میکنم بسیاری از ما احساس میکردیم که امری آرسنال را بهعنوان یک باشگاه اروپایی و نه بهعنوان یک نهاد فردی با ویژگیها و خاطرات خاص خود مدیریت میکند.
حتی وقتی گراهام را اکنون در انظار عمومی میبینید، او همیشه بینقص با کتانی منگولهدار و یقهی یقهپوش زیر یک کت کتانی دوخته شده ظاهر میشود. زمانی که آرسنال در دهه 1980 دچار بحران هویت و رانش دیگری شد و جورج گراهام را منصوب کردند، منطقی بود که یکی از اولین اقدامات او این بود که کت و شلوار برجسته توپ و کراوات باشگاه را برای سفرهای خارج از خانه بازگرداند.
حتی زمانی که تیم از آسیب مالی جنگ در دهه 1960 بیرون آمد، زمانی که اقتصاد بریتانیا شروع به بهبود کرد و بچههای بومی شروع به شورش علیه اعتیاد (قابل درک) این کشور به داستانهای جنگی خود کردند، آرسنال برای ارواح دهه 1930 مشکل پیدا کرد. خرس.
سالهای پس از جنگ بر روی کیف باشگاه سنگینی میکرد، حتی اگر آنها یک عنوان لیگ را در سال 1948 و یک جام حذفی را در سال 1950 به دست آوردند. منابع مالی باشگاه به دلیل جنگ و آسیب به ورزشگاه از بین رفته بود، اما، همچنین، باشگاه دچار بحران هویت شد.
باشگاههای فوتبال کمی شبیه بازیکنان فوتبال هستند، برخی به بازوی دور شانه نیاز دارند و برخی نیاز به ضربه زدن به بدن دارند. من فکر میکنم آرسنال باشگاهی است که باید با توپهایی که به بیرون روبهرو هستند، آن را مدیریت کنید و تاریخ و سنتهایش باید بهعنوان نقطه قوت و چیزی که باعث ضعف در حریف شود، مورد استفاده قرار گیرد.
آرتتا با اطمینان این پیوند را دوباره جعل کرد و کارکنان و بازیکنانش را تشویق کرد که میراث ونگر را بپذیرند و از آن پنهان کنند. البته بسیاری از اینها مربوط به زمان بندی است. هیچ راهی وجود ندارد که اونای امری حتی اگر می خواست همین کار را انجام دهد. فاصله کافی وجود نداشت و مطمئناً در آن مرحله نیاز به “دونگرزدایی” وجود داشت.
چند سال طول کشید، اما چپمن سلسله ای غیرقابل مقایسه ساخت. متأسفانه، او فقط برای دیدن بخش کوچکی از آن زنده خواهد ماند. او آرسنال را به اولین جام تاریخ خود، جام حذفی 1930، هدایت کرد، قبل از اینکه اولین قهرمانی لیگ را در سال 1931 و سپس 1933 به دست آورد.
نتیجه ای نداشت، آرسنال در رتبه چهاردهم خود با شماره قرمز تمام شد و بیلی رایت آن تابستان باشگاه را ترک کرد. این یک پیروزی سریع برای سرمربی جدید برتی می بود که به آستینهای سفید بازگردد- اگرچه او باید یک فصل منتظر میماند تا این تغییر اعمال شود، زیرا مهلت ثبت نام کیت در تابستان 1966 را از دست داده بود، زمانی که تیم ملی انگلیس به درستی به آن دست یافت. چیزی خاص در یک پیراهن تمام قرمز
این روایتی بود که بازیکنان در آن زمان نیز به آن علاقه داشتند و فشار گذشته را سخت می دیدند. آنها از حضور بازیکنان دهه 1930 در هر باشگاه شکایت داشتند و به بازیکنان معاصر نارسایی هایشان را یادآوری کردند.
که ما را به امروز می رساند. لی دیکسون هفته گذشته در پادکست Arsenal Vision ظاهر شد. او حکایتی را در مورد اینکه چگونه اونای امری پایگاه کولنی آرسنال را “خنثی” کرد و بسیاری از نشان های آرسنال و تصاویر افتخارات گذشته را حذف کرد، به اشتراک گذاشت.
او متأسفانه در اواسط فصل قهرمانی لیگ 1933-1934 درگذشت، اما معاونان توانا او، جو شاو و تام ویتاکر، قبل از اینکه جورج آلیسون، روزنامهنگار و پخشکننده حرفهای، تیم چپمن را به دست بگیرد، توپچیها را دیدند. حافظه عضلانی برای کسب عنوان قهرمانی در سال های 1935 و 1938 و یک جام حذفی در سال 1936.
می یک لباس جام حذفی معرفی کرد اما آرسنال برای اولین بار توپی را روی سینه پیراهن خود به نمایش گذاشت. تاریخ باشگاه همچنان بر بازیکنان سنگینی می کرد. فرانک مکلینتاک از آن زمان اعتراف کرده است که با دستیار مدیر دان هاو لابی کرده است تا عکسهای موفقیتهای دهه 1930 از اطراف دفاتر هایبری برداشته شود.
آرتتا در سخنرانی دوران بازنشستگی خود به عنوان بازیکن در سال 2016 به گرمی در مورد استانداردهای باشگاه صحبت کرد. استانداردهایی که برای بازی کردن برای این باشگاه نیاز دارید – نمی تواند هشت از 10 باشد. باید 10 از 10 باشد و اگر نمی توانید آن را ارائه دهید، به اندازه کافی خوب نیست.
زمانی که آرسنال ونگر در سال 1996 به باشگاه منصوب شد، به درستی به او اعتبار میدهند که مؤسسهای را مدرنسازی کرده است که بدون شک چشماندازش کمی رنگآمیز شده بود. اما او نیز سنت باشگاه را پذیرفت. او نه تنها آشکارا مورد توجه فرهنگ فوتبال انگلیس قرار گرفت (او گفت که دلیل یادگیری زبان انگلیسی در وهله اول همین بوده است) بلکه تاریخ آرسنال را نیز پذیرفته است.
هاو چنین چیزی را سرگرم نخواهد کرد. او در پاسخ گفته است: «اگر آن عکسها شما را آزار میدهند، آنها را با عکس خودتان جایگزین کنید!» این نشان دهنده تغییر نگرش در باشگاه بود، به منظور پذیرش افتخارات دهه 1930 به جای دوری از آنها. توپ به نماد مهمی برای برتی می، گروهبان سابق ارتش تبدیل شد.
در حالی که خدمات ملی در بریتانیا در سال 1960 لغو شد، بسیاری از مردان و زنان هم سن و سال می در بریتانیا هنوز بسیار تحت تأثیر تصاویر نظامی قرار داشتند. می از آن به نفع خود استفاده کرد و آن را بر روی کت و لباس های باشگاهی نقش بسته بود. او نمی خواست تاریخ آرسنال را پنهان کند، او می خواست توپ ها را به سمت بیرون بچرخاند و از آنها برای الهام بخشیدن به بازیکنانش و ارعاب حریفان استفاده کند.